سلام!
امروز میخوام در مورد نحوهی مراودات کسب و کارهای الکترونیک یه توضیح کوچولو بدم. اصولاً در دنیای کسب و کار الکترونیک، سه تا نقش اساسی وجود داره:
1- مصرفکنندهها (Consumer/ citizen) که از این به بعد با حرف C نمایش میدیم.
2- کسب و کارها یا سازمانها (Business/ organizations) که از این به بعد با حرف B نمایش میدیم.
3- دولتها (Government) که از این به بعد با حرف G نمایش میدیم.
هر فرد یا سازمانی توی دنیای کسب و کارهای الکترونیک، زیر مجموعهی یکی از این موارد میشه. مثلاً من اگه بخوام از سایت دیجیکالا چیزی رو سفارش بدم، من میشم مصرفکننده (C) و سایت دیجیکالا میشه کسب و کار (B). حالا اگه بخوام به صورت الکترونیکی جریمهی خودروی خودم رو پرداخت کنم (البته به غیر از دو مورد سرعت غیرمجاز، چیزی نداشتم تا حالا خدا رو شکر!)، من میشم مصرفکننده (C) و وبسایت پلیس راهور میشه دولت (G)؛ برای اینکه زیر مجموعهی یه ارگان دولتی به حساب میاد و درآمدش مربوط به دولت میشه.
اگه خیلی ساده بخوایم بررسی کنیم، روابط مصرفکنندهها، کسب و کارها، و دولتها با همدیگه رو میتونیم مثل این جدول بیان کنیم:
|
از: ارائهدهندگان کالا یا خدمات |
|||
به: مصرفکنندگان کالا یا خدمات |
|
مصرف کنندهها (C) |
کسب و کارها (B) |
دولتها (G) |
مصرفکنندهها (C) |
C2C |
B2C |
G2C |
|
کسب و کارها (B) |
C2B |
B2B |
G2B |
|
دولتها (G) |
C2G |
B2G |
G2G |
اجازه بدید که به ترتیب (از بالا، راست) همه رو بررسی کنیم و ببینیم که چه کسب و کارهایی در کدوم یک از این دستهبندیها قرار میگیرن:
1- C2C: یعنی از مصرفکننده به مصرفکننده: کسب و کارهایی که به صورت الکترونیکی، بستری رو فراهم میکنن که دو تا مصرفکننده، بتونن کالا یا خدماتی رو به همدیگه ارائه بدن. فکر کنم مثالش توی ذهنتون اومده باشه: بله! وبسایت دیوار! این کسب و کارها، عموماً از راه تبلیغات و یا کمیسیونهایی که به صورت درصد از روی مبلغ فروش کم میکنن کسب درآمد میکنن. و اکثراً هم با توجه به قوانین و مقرراتی که دارن، حق شکایت رو از خودشون سلب میکنن و تمام مسئولیتها رو متوجه خریدار و فروشنده میکنن.
اگه بیشتر دقت کنیم، میبینیم که در دنیای الکترونیک، وبسایتهایی وجود دارن که نه کالا، بلکه خدمات رو بین مصرفکنندهها ارائه میکنن. وبسایتهایی مثل اینستاگرام یا خدماتی مثل تماسهای تصویری (اسکایپ) یا سرویسهای ارائهی خدمات وبلاگی (مثل بلاگاسکای)
راستی! یادتونه که گفتم این سایتها از طریق کمیسیون یا تبلیغات کسب درآمد میکنن؟ این یه نمونهش: (تبلیغاتی که انتهای یکی از مطالب همین وبسایت ارائه شدهن)
2-C2B: یعنی از مصرفکننده به کسب و کار: همونطور که قبلا صحبت کرده بودیم (اینجا) در دنیای کسب و کار الکترونیک، مراودات تنها به صورت ارائه کالا نیست. خیلی وقتها خدمات هم از این طریق ارائه میشه. ارتباط C2B در دنیای الکترونیک رو میشه با مثالهایی از این دست روشن کرد. مثلاً شما خودرویی خریدید و بعد از خرید، از شما میخوان که به وبسایت شرکت فروشنده برید و نظراتتون رو در مورد محصول ارائه کنید. یعنی شما (C) به اونها (B) بازخورد (feedback) بدید.
یا مثال دیگهش خودِ من هستم! زمانی که به عنوان یه فریلنسر در بستر اینترنت خدمات خودم رو به یه شرکت دیگه ارائه میدم (مثلاً به صورت ریموت به سیستمهای اونها وصل میشم و اشکالات نرمافزاری یا شبکهشون رو رفع میکنم) دارم کسب و کارم رو با مدل C2B انجام میدم.
3- C2G: یعنی از مصرفکننده به دولت: این مورد هم مثل مورد قبلی، در مورد خدمات مصداق پیدا میکنه. اگه به ابتدای متن برگردید، میبینید که مصرفکنندهها (C) شامل شهروندان یک جامعه هم میشه. اگه زمانی شهروندان بتونن نظرات و عقاید خودشون به شکل مستقیم (از طریق وبسایتها دولتی) یا از طریق گروههای سیاسی (ولی در بستر الکترونیک) به گوش دولتها برسونن، این ارتباط توی این دستهبندی قرار میگیره.
4- B2C: یعنی از کسب و کار به مصرفکننده: مصداق و نمونه و مثال برای این مدل از رابطه، بسیار زیاده! اصولاً وقتی حرف از کسب و کار الکترونیکی میشه، ذهن همهی ما اول به طرف چنین رابطهای میره: یعنی مدلی که در اون، یک کسب و کار، کالا یا خدماتی رو به مصرفکنندهها ارائه میده. انواع وبسایتهای فروش کالا (مثل دیجیکالای خودمون!)، وبسایتهای برندهای مختلف که به مصرفکنندهها اطلاعات میدن (مثل ایرانخودرو یا سایپا) یا حتی وبسایتهای خبری که خدمات (اخبار و اطلاعات) ارائه میدن (مثل خبرگزاری ایرنا) همگی توی این مدل قرار میگیرن.
5- B2B: یعنی از کسب و کار به یک کسب و کار دیگه: یک سری از وبسایتها هستن که به شما به عنوان یک کسب و کار (B) این خدمت رو ارائه میدن که محصولات و خدمات خودتون رو به یک کسب و کار دیگه (B) ارائه کنید. توی ایران، با جستجوی عبارت «عمده فروشی آنلاین» توی گوگل میتونید به چنین وبسایتهایی دست پیدا کنید. چند نمونه از این وبسایتها، وبسایت عمدکس، وبسایت ایتی مارکت، و وبسایت ویتریننت هستن. اگه شما صاحب یه کسب و کار باشید، میتونید از طریق یکی از این وبسایتها کالای خودتون رو به طور عمده به فروش برسونید.
6- B2G: یعنی از کسب و کار به دولت: این مورد هم تقریباً مثل مدل C2G هست. با این تفاوت که در این مدل، این کسب و کار (B) هست که بازخوردهای خودش نسبت به دولت رو در یک بستر الکترونیکی به دولت (G) ارائه میده. البته در این مدل، یه کسب و کار میتونه خدمات یا کالاهای خودش رو هم در بستر الکترونیک به دولت ارائه کنه.
7- G2C: یعنی از دولت به مصرفکننده یا شهروندان: فکر میکنم با کمی فکر کردن، نمونههای زیادی از این مدل رو توی ذهن خودتون بتونید بیارید. تمام خدماتی که دولت (G) ارائه میده و من و شما به عنوان شهروند (C) از طریق بسترهای الکترونیک مثل اینترنت میتونیم از اونها استفاده کنیم، زیر مجموعهی این مدل قرار میگیرن. مثلاً پرداخت الکترونیکی عوارض آزادراهها، یا استعلام تخلفات رانندگی و پرداخت آنلاین اون از وبسایت پلیس راهور ناجا.
8- G2B: یعنی از دولت به کسب و کارها: این هم مثال سادهایه و حتماً هزار بار تبلیغاتش رو توی تلویزیون که با گفتن عبارت «مؤدیان محترم مالیاتی...» شروع میشه، دیدید! همونطور که دولتها برای شهروندانشون یک سری از خدمات رو به صورت الکترونیکی ارائه میدن، برای کسب و کارها هم این خدمات رو ارائه میکنن. مثلاً شما به عنوان صاحب یه کسب و کار، میتونید بدون مراجهه به سازمان امور مالیاتی و از طریق وبسایت سازمان امور مالیاتی، مالیات کسب و کارتون رو پرداخت کنید. به همین راحتی!
9- G2G: یعنی از دولت به دولت: توی سیاست، اصطلاحی هست به نام «هات لاین (Hotline)». شماها (و من ایضاً!) یادتون نمیاد! زمان جنگ سرد، یه خط تلفن مستقیم بین شوروی و امریکا وجود داشت که نام «تلفن قرمز» هم معروف بود. این هط تلفنهای مستقیم که بین دو دولت وجود داره و به صورت مستقیم ارتباط بین سران اون کشورها با هم رو برقرار میکنه، «هات لاین» نام دارن. در واقع میشه گفت که «تلفن قرمز» دومین مورد از مدل G2G در دنیاست که در سال 1963 مورد استفاده قرار گرفته. شاید براتون سؤال پیش بیاد که اولین مورد چی بود؟ اولین مورد «هات لاینی» بود که در دوران جنگ جهانی دوم (از سال 1943 تا 1946)، بین انگلستان و امریکا برقرار شده بود.
این هم از مدلهای تجارت الکترونیک!
نکتهای که به ذهن خودم رسید، این بود که استارتاپهایی موفق هستن که وارد مدلهایی بشن که هنوز نمونههای زیادی ندارن. مثلاً استارتاپ A اگه بخواد وارد مدل کسب و کار B2C بشه، مسلماً حریفان بیشتری نسبت به مدل B2B داره. شاید بازار هدفش هم کوچکتر باشه، امّا با یه ایدهی ناب، میتونه راحتتر به سطح بالای این بازار برسه.